به نام خدا
تمام مشکلات،
تمام گناهان،
تمام نابرابری ها، فسادها، ظلم ها
تمام کمبودها،و تمام ایراداتی که در کشورم وجود دارد، بر شانه هایم سنگینی می کند ...
من کشورم را دوست دارم
و به اندازه ی کسی که مسوول تمام این بی عدالتی ها و نادرستی هاست، از آن درد می کشم ...
من از همه چیز و همه کس خجالت می کشم،
به خاطر آنچه که در کشورم وجود دارد،
به خاطر آنچه که هستم،
و به خاطر آنکه می خواهم این خاک پاک را ترک کنم ...
من به خاطر آنچه که هستم، خجالت می کشم ...
کاش اینقدر ظلم اینجا نبود ...
بانوی گمشده
آره دستهای همه ما آلوده هست.
امات باید حواسمون هم باشه که به توهم آینده ایده آل و بدون شر یا گذشته نوستالژیک آرمانی نلغزیم.
احساس عذاب وجدان از هر آنچه که در تاریخ رخ داده و احساس گناه نسبت به کلیت بشر تازه اول راه است...
پس بالاخره رفتنی شدی بانوی گمشده ؟؟ .
کاش!!
سلام.خیلی خیلی ممنون از اینکه به وبلاگ من هم سر زدین.
در مورد سادگی هم نظر لطف شماست.
وبلاگ شما هم خیلی جالب و شیرینه!
در مورد سوالتون راستش دارم جستجو می کنم،هر موقع پیدا کردم بهتون اطلاع می دم.
باز هم ممنون،خداحافظ!
مرسی یا ممنون و یا ثنکس...از پایین وبلاگ، بانوییت و از بالای آن ،گویا گمشدگیت را فهمیدم...اما perdue را نفهمیدم! و کلن کامنتت هیجانِ امروز ِزندگیم بود! راستش را بخواهی پیر شده ایم دیگر...دکتر گفته!
سلام.
perdue به زبان فرانسه یعنی «گمشده».
پ.ن. 100 تومن وشد !!!!!