چه حوصله ای ری را...

به نام خدا

«چه حوصله ای، ری را !
بگو رهایم کنند
بگو راه خانه ام را خواهم آموخت...»

(محمد علی صالحی)

***

خوب بود اگرمرد می بودم.
آهن داغی بر روی احساساتم می گذاشتم تا شاید
برای همیشه خاموش شوند.
یا حداقل،
برای مدتی... .

چقدر دل پیچه دارم.
می خواهم احساس بالا بیاورم.
می خواهم اشک بالا بیاورم و سالها
سالها
سر بردیوار بکوبم...

اگر مرد می بودم، خوب بود.
یاآدم آهنی
یا آجری بر دیوار
یا سنگی در کوهی...

اگر مرد می بودم خوب بود... .

سخت است زندگی...

 

 

پیوست: صمیمانه، به همه ی دوستان عزیز عرض می کنم که، هیچ قصد توهینی به «مرد» در این متن وجود نداره. اگر این کلمه در کنار کلمه هایی مثل «آجر»، «سنگ، یا «آدم آهنی» به کار رفته، نویسنده اصلا قصد مقایسه نداشته. بلکه فقط به دنبال راه حل می گرده برای کاهش حس درونی.
با تشکر،
بانوی گمشده